چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۰۴

نگاهي ديگر به آلبوم جديد محمد اصفهاني

بررسي جزء به جزء قطعات آلبوم «بي‌واژه
چند روزي است كه آلبوم بي‌واژهٔ محمد اصفهاني منتشر شده است و حرف و حديث‌هاي بسياري در مورد خوب و يا بد بودن آلبوم در سايت‌هاي موسيقي نقل شده است. بسيار ديگر نيز به حاشيهٔ بيشتري رفته و سنگ خواننده‌هاي مورد علاقه خود را به سينه مي‌زنند. اگر قرار باشد كه راجع به چيزي نظر صِرفِ مثبت يا منفي بدهيم پس فقط اظهار نظر كرده‌ايم كه با نقد فاصله بسياري دارد. هدف منتقدين ارتقاي سطح كيفي آثار است نه تخريب آن و حتي نه تشويق كوركورانه پس از اين مقدمهٔ حاشيه‌اي به بررسي قطعات اين آلبوم مي‌پردازم:
  •  بي واژه
قطعه با تاكيد بر روي يك اكورد توسط صداهاي سينت سايزري آغاز مي‌شود. در ادامه باس و آرپجياتور هم اضافه مي‌شوند تا پس از چند ميزان شاهد پايان اورتور باشيم. خواننده مي‌خواند: منو دريا، منو بارون... هنوز آرپيجياتور‌ها ادامه دارند. همراهي گيتار سيم فلزي حس تازه‌تري به كار مي‌دهد. در ادامه وقتي خواننده مي‌خواند: «منو آسمون صدا كن...» ريتم هم به قطعه اضافه مي‌شود. و قطعه با تكرار چهار پارهٔ اول ادامه پيدا مي‌كند منتها اين بار با همراهي ريتم، به اضافه اينكه اين‌بار خواننده در انتهاي ابيات ربع پرده را نيز به صداي خود اضافه كرده است كه به نظر من كار خوبي بود. نكتهٔ جالب در تنظيم هنگامي است كه جملات موسيقي قرار است به هم وصل شوند. تنظيم‌كننده پاساژهايي ابداعي را بكار برده است كه در ابتدا كمي غريب است ولي با چند بار گوش كردن قطعه احساس بهتري به شنونده مي‌دهد. اما احساس مي‌شود كه بجز ملودي زيبايي كه براي كلام ساخته شده، ديگر براي وصل قطعات و ملودي‌هاي......
بررسي جزء به جزء قطعات آلبوم «بي‌واژه
چند روزي است كه آلبوم بي‌واژهٔ محمد اصفهاني منتشر شده است و حرف و حديث‌هاي بسياري در مورد خوب و يا بد بودن آلبوم در سايت‌هاي موسيقي نقل شده است. بسيار ديگر نيز به حاشيهٔ بيشتري رفته و سنگ خواننده‌هاي مورد علاقه خود را به سينه مي‌زنند. اگر قرار باشد كه راجع به چيزي نظر صِرفِ مثبت يا منفي بدهيم پس فقط اظهار نظر كرده‌ايم كه با نقد فاصله بسياري دارد. هدف منتقدين ارتقاي سطح كيفي آثار است نه تخريب آن و حتي نه تشويق كوركورانه پس از اين مقدمهٔ حاشيه‌اي به بررسي قطعات اين آلبوم مي‌پردازم:
  •  بي واژه
قطعه با تاكيد بر روي يك اكورد توسط صداهاي سينت سايزري آغاز مي‌شود. در ادامه باس و آرپجياتور هم اضافه مي‌شوند تا پس از چند ميزان شاهد پايان اورتور باشيم. خواننده مي‌خواند: منو دريا، منو بارون... هنوز آرپيجياتور‌ها ادامه دارند. همراهي گيتار سيم فلزي حس تازه‌تري به كار مي‌دهد. در ادامه وقتي خواننده مي‌خواند: «منو آسمون صدا كن...» ريتم هم به قطعه اضافه مي‌شود. و قطعه با تكرار چهار پارهٔ اول ادامه پيدا مي‌كند منتها اين بار با همراهي ريتم، به اضافه اينكه اين‌بار خواننده در انتهاي ابيات ربع پرده را نيز به صداي خود اضافه كرده است كه به نظر من كار خوبي بود. نكتهٔ جالب در تنظيم هنگامي است كه جملات موسيقي قرار است به هم وصل شوند. تنظيم‌كننده پاساژهايي ابداعي را بكار برده است كه در ابتدا كمي غريب است ولي با چند بار گوش كردن قطعه احساس بهتري به شنونده مي‌دهد. اما احساس مي‌شود كه بجز ملودي زيبايي كه براي كلام ساخته شده، ديگر براي وصل قطعات و ملودي‌هاي مياني فكر خوبي اتفاق نيفتاده است.
فقط در انتهاي قطعه ملوديي را مي‌شنويم كه به هيچكدام از عناصر استفاده شده در قطعه مربوط نبود و علي‌الخصوص اكورد ماژور پاياني (پيكاردي) كه وصلهٔ ناجوري بود.
ترانهٔ اهورا ايمان هم مثل هميشه ساده و موجز، با استفاده از كمترين كلمات بيشترين و عميق‌ترين حس‌ها را منتقل مي‌كند. صداي خواننده هم تا اواخر كار خوب بود فقط در انتهاي كار كه مي‌خواند: «منو آيينه صدا كن... كه مي‌خوام مثل تو باشم..» بهتر بود‌‌ همان ته مزهٔ سنتي ابتداي كار حفظ مي‌شد و غليظ‌تر نمي‌شد.
  • معجزه
قطعه با گيتار سينتي و آكسان‌هاي كوبه‌اي آغاز مي‌شود. آواي خواننده در پس زمينه شنيده مي‌شود. ملودي ابتداي بار ديگر اين‌بار با ريتم آغاز مي‌شود. خواننده شروع به خوانده مي‌كند: «منو راهي كن به سوي روشني..» در اين قسمت اتفاق خاصي نمي‌افتد و فقط چهارپاره خوانده مي‌شود. در ادامه كه مي‌خواند: «تو نفس مي‌كشي تو ثانيه‌هام...» Hi hat و آكورد جديدي صداي خواننده را همراهي مي‌كند. مجددا ملودي ابتدايي را مي‌شنويم تا به اوج قطعه برسيم: «واسه رد شدن از اين تنهاييا....» كه تنظيم‌كننده سعي كرده با اكورد‌هاي افزوده تنوع بيشتري به قطعه بدهد كه موفق هم شده است.
ترجيع بند هم زيباست و فاصله‌هاي صداي خواننده نيز به زيبايي كار كمك كرده است. و در انت‌ها هم قطعه با‌‌ همان ملودي ابتدايي كار خود را تمام مي‌كند. به نظر من اين قطعه به لحاظ تنظيم ساختار محكمي دارد كه بايد به پوريا حيدري تبريك گفت. اما ملودي آن در حد باقي بخش‌ها نيست.
  • غم دوري
قطعه با كلارينت تركي آغاز مي‌شود. كاملا حس و حال تركيه‌اي شنونده را در بر مي‌گيرد. بعد از اورتور خواننده شروع به خوانده مي‌كند: «سرده تمام لحظه هام...» خواننده سعي كرده اصلا تحت تاثير موسيقي تركيه‌اي نباشد و اين هم جاي تبريك دارد چرا كه از شخصيت صوتي خود خارج نشده است. در ادامه هم كاملا با الگوي تركي به ترجيع‌بند مي‌رسيم كه با‌‌ همان ريتم‌هاي معروف اين سبك ادامه پيدا مي‌كند. بدون حضور ويلون‌ها هم كه اصلا طعم تركيه‌اي نمي‌دهد! به نظر من تنظيم اين قطعه در حد خواننده نبود. چرا كه خواننده كار خود را خوب انجام داده است و اصلا اين رنگ‌آميزي پيشنهاد خوبي براي اين ترانه نبود.
  •  باور نكن
قطعه با صداي Pad آغاز مي‌شود كه سه تار ملودي شيريني را مي‌نوازد. حس تركيب اين دوساز خود به اندازه‌ي كافي زيباست وهنوز غرق در لذت اين اورتور هستيم كه با آرپژ هارپ خواننده مي‌خواند: «باور نكن تنهايي‌ات را...» حالا متوجه مي‌شويم كه اين قطعه مربوط به تيتراژ يكي از سريال‌هاي تلويزيوني است كه قبلا شنيده‌ايم. ملودي زيبايي دارد. بعد از اتمام چهار پاره اول ريتم و ويلون‌ها با صداي خواننده همراهي مي‌كنند. پس از خواننده حالا نوبت به ويلون‌هاست كه با متانت و وقار قطعه را پيش مي‌برند. ملودي‌ها بسيار ساده و عميق‌اند. خواننده مجددا مي‌خواند: «دل تاب تنهايي ندارد...» همه‌چيز به اندازه در اين قطعه وجود دارد. خواننده هم اجراي زيبايي دارد. در قسمت اوج هم ملودي و صداي خواننده و تنظيم بخوبي ترانه را درك كرده‌اند. پس از اوج بلافاصله فرودي زيبا داريم به ملودي ابتدايي قطعه ولي اين‌بار با ترانه‌اي جديد: «اين خانه را بگذار و بگذر...» و قطعه باوقار به پايان مي‌رسد. نقطه قوت تنظيم اين قطعه ويلون‌ها هستند كه علي كهن‌ديري با هوشمندي آن را نوشته است.
  • اگه باشي
قطعه با اكوردهاي گيتار و كيبورد آغاز مي‌شود. تك جمله‌هاي باقلاما نيز بالاي آكورد‌ها خودنمايي مي‌كند. تا اينكه در قسمت دوم ملودي كامل را توسط باقلاما مي‌شنويم كه اجراي بي‌عيب و نقصي هم دارد. مجددا ملودي باقلاما را اينبار با همراهي ريتم و ويلون‌ها مي‌شنويم تا قسمتي كه خواننده مي‌خواند: «رو به آبي رو به خورشيد...» كه بنظر من ملودي جالبي ندارد. البته ترجيع بند به نسبت ساير قسمت‌ها ملودي بهتري دارد: «اگه باشي غم ندارم...» بنظر نگارنده اين قطعه، قطعهٔ زيبايي است همه چيز بجاي خود است و يك قطعهٔ شاد و ريتميك البته به سبك تركيه‌اي - ايراني است. هرچند كه ملودي ابتدايي و دم‌دستي دارد. اما چيزي كه اينجا به اين قطعه نمي‌آيد، اتفاقا كارآك‌تر صوتي محمد اصفهاني است كه برخلاف قطعهٔ «غم دوري» كه كاملا سعي كرده بود در عين حفظ كاراك‌تر خودش آن قطعه را بخواند. در اين قطعه به چيزي بيشتر از حفظ كارآك‌تر صوتي نياز بود كه خواننده نتوانسته آن را در اين قطعه تامين كند. احساس من اين است كه خواندن اين قطعه به كمي شيطنت و زنگ بيشتري در صداي خواننده نياز است كه ادبيات صداي خواننده مانع رسيدن به اين حس مي‌شود. ديگر از هجاهاي «هي» و «‌ها» در لابلاي قطعه مي‌گذريم كه نشان از بي‌تجربگي و تازه كار بودن تنظيم‌كننده مي‌دهد. چرا كه اين تكنيك‌ها چندين سال است كه حتي در موسيقي لس‌انجلس هم نخ‌نما شده چه رسد به موسيقي تركيه! به نظر من اين قطعه اگر نبود بهتر بود.
  • رستگاران
اين قطعه نيز تيتراژ يكي از سريالهاي تلويزيوني است كه شنيدن دوباره‌اش خالي از لطف نبود. قطعه با هياهويي مبهم آغاز مي‌شود كه آواي زني در ميان هياهو احساسي تلخ به شنونده مي‌دهد. ملودي اين آوا احساس اورگانوم (آوازهاي مذهبي) ‌هاي قرون وسطي را تداعي مي‌كند. پس ازاين اورتور خواننده مي‌خواند: «چه آرام در خود شكستم...» گيتار سيم فلزي و ريتم و باس خواننده را همراهي مي‌كنند. فضاي قطعه بخوبي پيش مي‌رود. ملودي هم كاملا توقعات ترانه را برآورده كرده است. نكتهٔ زيبايي كه توجه مرا بخود جلب كرد استفاده از پاساژ كوتاه با گيتار بود تا قطعه به ترجيع‌بند برسد. قبل از: «گريه نكن دل بي‌تاب از بي‌خبري...» ملودي گيتار بخوبي شنونده را آماد‌هٔ شنيدن ترجيع بند مي‌كند. بعد از ترجيع‌بند ملودي زيباي ويلون نيز حس خوبي را منتقل مي‌كند. شايد ويلون، تعديل شدهٔ آواي زنانهٔ ابتداي قطعه بود كه بگوش رسيد. بعد از اين قسمت حالا قطعه به لحاظ ملوديك تكرار مي‌شود اما ترانه هنوز ادامه دارد. از قسمت دوم قطعه ويلون نيز به رنگ‌آميزي اضافه مي‌شود. البته اين قطعه كمي كمبود نوانس و افت و خيز را داشت كه فقط در انتهاي كار كاملا اين نكته رعايت شد كه خواننده در سكوت كامل قسمت اخر قطعه را خواند: «چه آرام... در خود شكستم...»
  •  فرداي پنهاني
قطعه با يك پاساژ باقلاما آغاز مي‌شود كه در ادامه نيز خود باقلاما ملودي اصلي را مي‌نوازد. بلافاصله ويلون‌ها نيز ساز اصلي را پشتيباني مي‌كنند. اورتور پر‌قدرت و شيك است. خواننده شروع به خواندن مي‌كند: «سردم در جان از تو...»
استرينگ جواب خواننده را مي‌دهد. هر از چند گاهي باقلاما نيز همراهي مي‌كند. در قسمت: «واي از حالي كه من دارم...»
تنظيم‌كننده با هوشمندي پاساژ و آكسان گذاشته است تا به ترجيع‌بند برسيم كه مي‌خواند: «واي از امروز...» ملودي ترجيع‌بند هم زيباست. ويلون‌ها هم خيلي لهجه‌دار نمي‌نوازند. فقط در ترجيع‌بند خواننده مي‌خواند: واي از امروز، واي از فَ، رِ، دا (فردا) و خب اين اشكالي است كه وارد است چرا كه ريتم قطعه هم اجازهٔ درست خواندن را به خواننده داده است. در اين قطعه اصلا مشكل قطعهٔ «اگه باشي» بچشم نمي‌خورد. يكي بدليل ايراني‌تر بودن ملودي و تنظيم و همچنين ترانه‌اي كه ادبيات گفتاري محمد اصفهاني را در خود مست‌تر دارد.
  •  ناجي
قطعه با صداي پيانو و ناقوس و الكتريك پيانو شروع مي‌شود كه در ادامه ويلون هم ملودي را به خواننده مي‌سپرد: «ناجي تشنگي خاك...» البته همين مصرع را هم خواننده كاملا بي‌حوصله خوانده است. در ادامه هم ويلون پاسخگوي خواننده است. در زير صدا هم ريتم و گيتار و پيانو گهگاهي چيزي به قطعه اضافه مي‌كنند. در قسمت دوم كه همين ملودي تكرار مي‌شود اين بار استرينگ در زمينه هم پاسخگوي خواننده است و هم وظيفهٔ افت و خيز قطعه را بعهده دارد كه بخوبي هم قطعه را به ترجيع‌بند تحويل مي‌دهد. ريتم نيز شكل كامل خود را پيدا كرده است. ويلون‌ها كماكان حضوري پر‌رنگ دارند و پس از ويلون‌ها پيانو‌ست كه بار قطعه را بدوش مي‌كشد. در ادامه پس از ترجيع‌بند نيز ملودي را پيانو مي‌نوازد. و مجددا فرود مي‌آئيم به ابتداي آهنگ و دوباره با‌‌ همان ساختار قطعه به پايان خود نزديك مي‌شود. با اين تفاوت كه پس از ترجيع‌بند خواننده با يك پيانو و با افكتي راديويي ناجي تشنگي خاك را صدا مي‌زند...
  • غزال
صداي پد و سه تار و صداي ساز بادي حس انتظاري را به شنونده مي‌دهد كه گويي بايد منتظر خبري باشيم. پس از اين اورتور تعليقي ملودي اصلي با هنرنمايي هارپ و زخمه‌هايي از كمانچه كار ادامه پيدا مي‌كند. هارپ همچنان با موتيف ابتدايي خود امتداد دارد. خواننده مي‌خواند: «شبيه مرغك زاري كز آشيانه بيفتد...» بعد از خواندن دو بيت ابتدايي مجددا با‌‌ همان ملودي خواننده ادامه شعر را مي‌خواند: «به كار آنكه برون از بهشت گشته...» در اينجا كمانچه و ريتم قطعه خواننده را همراهي مي‌كنند. در واقع تنظيم‌كننده با حفظ وحدت قطعه سعي كرده كلاژي از ساز‌ها ايجاد كند كه هر كدام بجاي خود زيبا هستند. در جايي كه خواننده مي‌خواند: «دلم به كشتي كربت...» (حزن. اندوه. دلگيري) اين بار سه تار و ضرب زورخانه‌اي خواننده را همراهي مي‌كنند.
نكتهٔ جالب در ملودي فرود‌هاي ماژور است كه با تم اندوهگيني كه دارد اما نشان از اميدواري در آن سوسو مي‌زند كه در ادامه متوجه فلسفهٔ ترانه و موسيقي ابتدا و سازهاي بادي در اورتور مي‌شويم. در واقع خطاب اين قطعه امام رضاست كه در بخش پاياني ترانه نيز تاكيد علي معلم بر غريب خراسان تائيدي بر اين نكته است. اين قطعه جزو قطعات خوب اين آلبوم بود.
  •  بي واژه
صداي رعد و برق و باران و پيانو و فلوت بامبو اغازگر نسخه‌اي ديگر از قطعهٔ بي‌واژه هستند. بنظر من اين قطعه از نسخه اصلي زيبا‌تر و احساسي‌تر در آمده است. آرامشي كه در تنظيم و رنگ‌اميزي وجود دارد با آرامش و شور مست‌تر در ترانه همخواني بيشتري دارد. به اضافهٔ اينكه در اين نسخه تمام هجاهاي خواننده به وضوح شنيده مي‌شود. در ظاهر به نظر مي‌آيد كه قطعه چيز خاصي ندارد و بسيار ساده است، اما اين سادگي به معني ابتدايي بودن نيست. در اين قطعه هم خبري از آن ملودي بي‌ربط نسخه اصلي نيست و كار به نظر يكدست‌تر مي‌آيد. به نظر نگارنده اين قطعه نيز جزو قطعات خوب اين آلبوم است.
  • خورشيد فرد
ااين قطعه سال‌ها پيش براي حضور تيم ملي ايران در جام‌جهاني ساخته شد. در آن زمان قطعات زيادي به اين منظور ساخته شدند كه اين قطعه جزو قطعات آبرومند آن زمان بود. قطعه با صداي‌هاي افكتيو و ديالوگ‌هايي مبهم آغاز مي‌شود. تا اينكه به قسمت اصلي آهنگ مي‌رسيم كه آرپجياتور‌ها آغازگر آن هستند. همزمان ريتم و استرينگ اضافه مي‌شوند تا اينكه سه‌تار فرمان حركت به قطعه را مي‌دهد. خواننده همزمان مي‌خواند: «با من از سايه نگو....» ريتم و ساختار الكترونيك همراه با سه‌تار تركيب زيبايي در قطعه ايجاد كرده‌اند. به نظر من اين قطعه به موضوعي كه بخاطر آن ساخته شده بود نمي‌خورد. فقط يك جمله موسيقايي در اواسط قطعه توسط گروه كر مي‌شنويم كه درانت‌ها روي ترجيع‌بند هم ان را مي‌شنويم كه هيجان خوبي به كار اضافه كرده است. البته در اين قطعه هم خواننده كماكان روي كلمهٔ فردا روايت جديد‌تري دارد.
  • و در آخر...
آلبوم بي‌واژه با صداي محمد اصفهاني زماني وارد بازار شد كه خيلي زود‌تر از اين‌ها منتظر اثر جديد اين هنرمند بوديم. اما به همتش درود مي‌فرستيم كه هنوز حرف براي گفتن دارد و تلاش مي‌كند تا به بهترين شكلي كه متصور است آن را با مخاطبانش تقسيم كند.
به نظر من در اين آلبوم ظاهرا قرار است به تعاريف جديدي در بارهٔ محمد اصفهاني برسيم كه در تضاد با تعاريف قبلي است.
وجود سه قطعه با الگوي تركي كه من شخصا با دو تا از اين سه قطعه خيلي مشكل نداشتم، مطمئنا اين سه قطعه بيشتر از باقي قطعات آلبوم براي او وقت و زحمت و هزينه در بر داشته است ولي فكر كنم به زحمتش نمي‌ارزيد. نكتهٔ ديگر جنس صداي محمد اصفهاني است كه كمي بم‌تر است گذشته شنيده مي‌شود و بخصوص در تحرير هجاهاي اُ، و او، بيشتر نمود دارد. نكتهٔ قابل توجه در اين آلبوم يكي كليپ ترانهٔ غزال بود و ديگري گفتگو با عوامل و دست اندركاران توليد اين آلبوم كه اتفاق خوبي بود.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد